مجبور نیستین ادامه رو بخونین:)

سلام دوست عزیزم،

حالت خوبه؟

امیدوارم که همیشه همیشه خوب باشی:)

 

با این که تصمیم گرفتم که مثل کلی چیز دیگه به دست فراموشی بسپارمت اما هر از گاهی خواب هایی میبینم که تو هم داخلشون هستی

همه چیز خوبه، همونجوری که همیشه بوده

با هم دوچرخه‌سواری می کنیم، با هم به مدرسه میریم(و البته تو حتی اونجا هم از غرغرهای من در امان نبودی :))

حتی باهم روی درخت توت که هیچوقت خدا توت نداشت و تنها چیز موجود روش برگ، مورچه و سوسک درختی بود هم رفتیم

یادته؟ وقتی بچه تر بودیم هر روز روی اون درخت پلاس بودیم و هر از گاهی یکی از همسایه ها رد میشد و در صورتی که ما رو میدید سلام و احوالپرسی میکردیم. البته من هیچوقت اونا رو نمی‌شناختم |B

و به حرفاشون راجع به اینکه مگه پسرین که رفتین بالای درخت و بلا بلا بلا یه زره هم اهمیت نمی‌دادیم

هر از گاهی یکی از سوسکا رو میدیم و با دمپایی من میوفتادیم به جونشون و تا همشونو منقرض نمی‌کردیم ول کن نبودیم

بعدش هم درست همون موقع که فکر می‌کردیم دیگه سوسکی در کار نیست یهو باز یکی درست کنارمون پیدا میشد:-:

به غیر از اون، هنوز یادمه چقدر خوشحال بودی از اینکه یه سال تحصیلی رو با هم توی یه مدرسه مشترک هستیم

لحظات شیرینی بود

و خب تموم شد

میدونم که تو فکر میکنی همه تقصیرها گردن منه

و خب منم میدونم که دلت رو شکستم..خیلی بدم شکستم

اما تو هم دل منو شکستی، خیلی بدم شکستی..

ظالمانست، که فکر میکنی همه چیز تقصیر منه

اما مهم نبود

اما مهم نیست

چیزای ظالمانه خیلی زیادی توی دنیا وجود دارن که هیچ کاریشون نمیشه کرد

چیزایی هم هستن که میشه تغییرشون داد

اما من هر چقدر تلاش میکنم هیچ وقت هیج نتیجه ای نمیبینم

درست مثل همون موقع که اومدم و ازت معذرت خواستم اما هیچ چیز عوض نشد

حالا.. مهم نیست که چقدر ازم متنفری

مهم نیست که چقدر ازت متنفرم

مهم اینه که تو امروز یه سال بزرگتر شدی..

شاید سال پیش رو چیز جالبی برات نباشه..

اما من امیدوارم که برات پر از چیزای خوب و پر از شادی باشه:)

حالا... یه بوسه برات فرستادم به خونتون

به چند خونه اون ور تر سمت راست

اونو دریافت میکنی؟

یا میخوره به درخت توت بی توت؟

یا اینکه میخوره به روح حاج آقا؟ (خدا رحمتش کنه...)

نه نه، اینا خیلی فکرای خوش بینانه ای هستن

احتمالا له میشه...

زیر پای یه نفر..

و از کجا معلوم که اون یه نفر تو نباشی؟...