خوب:
*قرار شد با دخترعمم دستبند دوستی ببافیم:>
*امروز(در اصل دیروز) دخترعممو مجبور کردم تست mbti بده و تایپش شد ENFP :> این تایپ بسی کیوته*-*... ولی وقتی فکتای تایپامونو خوند چند تا اسکل بارم کرد :/
*چند ساعت رفتم خونه و واقعا خوب بود
بد:
*طبق فلسفه هر کی بیشتر گریه کنه آدم بهتریه من و دخترعمم شمریم بای🙂💔🚶🏻♀️
*واقعا نمیتونیم جدی باشیم...
*وای فکر کنین دختر عمم داشت خرما پخش میکرد میگفتن روحش شاد نزدیک بود بگه روح شما هم شاد 😶💔
*فکر کنم به خاطر اینکه ما اون روزایی که رو به راه بود و برای خودش کسی بود رو ندیدیم نمیتونم موضوعو درک کنیم.. و این ناراحتم میکنه..*یکی رو دیدیم که انگار تست کروناش مثبت شده ولی باز اومده... خیلی بد بود..
*چشمام درد میکنن باز:"/
*فردا کلاس زبان دارم هق
*الان که دارم اینو مینوسم دختر عمم رو پام خوابیده و عین بچه های دوساله رفتار میکنه:/ میگه نازم کن برام لالایی بخونX"D
*ما در حدی تباه و تنبلیم که برای کشیدن پرده سنگ کاغذ قیچی میکنیم تا هرکی باخت اون بره پرده رو بکشه😐(آخرم من باختم:/)
*همون یه زره آبرویی که داشتیم رو داداشم و دختر عموم به خاک دادن:/
پ.ن: پست گذاشتن با گوشی مضخرف ترین چیز دنیاست
پ.ن2: به لپ تاپ رسیدم برا پست عکس پیدا میکنم
پ.ن3: امروز تولد یاتو و یاماتو و اون یارو صاحب ایچیراکو رامن بود:")
پ.ن4: خانواده میگن آدمی که خوب باشه حتی تو مراسم عزاشم صدای خنده هست.. :")