روز ششم: شنبه 16 مرداد 1400

خوب:

*یه قالب جدید درست کردمD: البته نه برای خودم

*بالاخره تونستم فونتو عوض کنممم*---*

*کلاس زبانو پیچوندم:>

*چند تا از آهنگای Ava Max رو گوش دادمD:

*همه اون قسمت های ناروتو که چیز خاصی نداشتنو حذف کردمممDD:

*نشستم دوباره Spirited Away رو دیدم. بار اولی که دیدمش هنوز نمیدونستم انیمه چیه و با دوبله فارسی دیدمش در نتیجه هیچی ازش نفهمیدم"-" ولی خب الان فکر میکنم تونستم به خوبی ارتباط بگیرم باهاش :] (و چیهیرو با من هم تایپه!D: هی هی هی هییی)

بد:

*همچنان وضع جسمیم داغونه:/ ولی خب بهتر از دیروزم خداروشکر

*با امروز میشه روز سومی که دیگه حوصله ی رسیدگی به پوستو ندارم:"/ هعیی...

*میخوام نتو آتیش بزنم.......

*به شدت نیاز دارم یه روز رو کاملا گریه کنم جوری که دیگه نتونم حرف بزنم. مثل اون شب پاییزی~ خوشحالم که الان به این نتیجه رسیدم که جفتشون هیچوقت دوستای خوبی نبودن... ولی خب میدونید؟ درد داره. خیلیم زیاد.

*نشستم همه ی کامنتای وب بیان الی سنپایو خوندم... حال عجیبی داشت. یه چیز تو مایه های گریه و خنده همزمان. البته خب نتونستم گریه کنم~ ولی یه بغض بدجور تو گلوم گیر کرده. موندم اگه کاری که کردم خودآزاری نبود پس چی بود؟:/

یه سری از کامنتا رو وااقعا دلم میخواست بزارم:")  (برای دیدن با کیفیت اصلی کلیک کنید روشون:))

ولی میهن به فنا رفت:")...

+این اسمم:") میخواستم اسمم تو بیانم همین باشه ولی هی قاطی پاتی میشد پس بیخیال شدم:/

:")))

اینو کااملا یادمه گه وقتی صبح زود پاشده بودم خوندمش..

و وایولتی که همیشه با کامنتاش باعث میشه از خنده جر بخوری:")❤️

 

پ.ن:دلم خیلی برا آیانا تنگ شده...خیلی.. خیلی زیاد...

پ.ن2: میاین صحبت کنیم؟ واقعا یه چت درون وبلاگ لازم دارم..

  • 𝑨𝒌𝒆 𝑴𝒊
  • شنبه ۱۶ مرداد ۰۰

روز پنجم: جمعه 15 مرداد 1400

خوب:
*صبح تا ظهر حس خوبی داشتم

*چند تا ویدیو از مامامو دیدم
*یکم کتاب خوندم
*بارون اومد:)

*چند تا عکس از آسمون گرفتم
*فردا فصل سوم mo dao zu shi میاد.. دارم از هیجان میمیرم 🥲


بد:
*حال جسمیم اصلااا خوب نیست
*بابابزرگمم حالش واقعا خوب نیست و هممون خیلی نگرانشیم..

*امروز به بیان سر نزدم و این پستو هم با بدبختی نوشتم. وقتی حالم بهتر شد سر میزنم به وباتون:")

*فردا کلاس زبان دارم....

*دلم میخواد اون مترجمایی که گین رو جین و آنجلا رو آنگلا ترجمه میکنن رو بکشم... 

  • 𝑨𝒌𝒆 𝑴𝒊
  • جمعه ۱۵ مرداد ۰۰

روز چهارم: پنجشنبه 14 مرداد 1400

خوب:
*بازم حواسم به قرصا بود
*اومدیم خونه مامان جونم
*اون قسمتای ناروتو که چیز خاصی نداشتن رو حذف کردم
*با ایزانامی حرف زدم و کلی خندیدیم:)
*رفتیم بیرون.. هوا یه جور شرجی خاص اما خنک و عالی بود. یه اتفاقی هم وقتی بیرون بودیم افتاد که به شدت خرذوقم بابتش*-* درمورد این یه پست جدا خواهم گذاشت*-*...


بد:
*خب امروز.. یه اتفاق خییلی بد افتاد و واقعا داغونم کرد (ولی خب وقتی رفتیم بیرون شرایط عوض شد یه جورایی و الان خوب خوبم:))

*چشمام خشک بودن و واقعا با هر پلک زدن کلی اذیت شدم

*کلی با داییم درمورد اینکه شین دختر نیست حرف زدم:/ داییم میگفت رژلب زده گوشوارم داره پس دختره دیگه(البته فکر کنم بیشتر داشت اذیت میکرد تا بخندیم تا واقعا نظرش این باشه)
 

نمیدونم بگم خوب یا بد؟:

*دلم میخواد آهنگ وبو عوض کنم ولی دلم میخواد تا ابد همین بمونه>--< بدجور تو دوراهی موندم

*الان تو یه حال عجیبیم و چیز دیگه ای یادم نمیاد که بنویسم'-'

  • 𝑨𝒌𝒆 𝑴𝒊
  • پنجشنبه ۱۴ مرداد ۰۰

روز سوم: چهارشنبه 13 مرداد

خوب:

*حواسم به قرصا بود^^

*امروز کمتر سردرد داشتم^^

*با ایزانامی و پری صحبت کردم و کلی خندیدم:)

*بازم چند قسمت از باکانو رو دیدم

*مراقبت از پوست همچنان هم ادامه داردددد(از فردا دیگه اینو نمینویسم:-:)

*ادیت جدید ایزانامی رو دیدم عغلفبخیقفحلغالگغبک*----------*

 

بد:

*صبح با آلارم گوشی بیدار شدم و لرزش گوشی رسما باعث میشه دلم بخواد بمیرم=-=

*کلاس زبان داشتم و با اینکه میشه گفت اماده بودم وقتی میخواست صدا بزنه برا درس داشتم از استرس میمردم:"/

*مامانم داشت جارو میکرد و داداشم کرم میریخت پس در نتیجه مامان داد میزد و دقیقا همون موقع تیچر میگفت این سوالو جواب بده:> خیلیم عالی

*نت امروز خیییلی ضعیف بود و واقعا خیلی اعصابم خورد شد سر سرعتش

*میخواستم یه پست بزارم اما نشد. ایشالا برای یه موقع دیگه

*میخوام مودمو آتیش بزنم

*یکم سردرگم بودم

*میخواستم رو تلویزیون ناروتو ببینم ولی نشد:/

*یه چیز دیگه هم بود ولی یادم نیست چی بود--

*دلم برای هندزفریم و نصفه شب آهنگ گوش دادن تنگ شده:")

  • 𝑨𝒌𝒆 𝑴𝒊
  • چهارشنبه ۱۳ مرداد ۰۰

روز دوم: سه شنبه 12 مرداد 1400

خوب:
*با مامانم صبح زود بیدار شدیم و حیاطو شستیم*-* 
یکم با داداشم آب بازی کردیم*--* آب خیلی سرد بود>~< ولی خیلی خوش گذشت:)
*مراقبت از پوست ادامه دارد!
*بعد از مدت هاااا چند قسمت از باکانو‌ رو دیدم. حقیقتش این انیمه اصلا جذبم میکنه و فقط دارم میبینم تا زودتر حذفش کنم و حافظه داشته باشم برا دانلود ادامه ناروتو T-T 
*بعد از مدت ها مامان گربه و یکی  از بچه گربه ها رو دیدم*-* و خب خیلی تعجب کردم. فکر کنم واقعا رفتن یه جای دیگه ولی خب هنوز سر میزنن به اینحا
*عصر خانوادگی تو حیاط نشستیم:] هوا گرم بود ولی خیلی خوب بود
*کلی عکس و گیف دانلود کردم*-* و در نتیجه اکثر تب های پینترست رو بستممم(برای بقیش هم یه فکری میکنم-.-) 
*آسمون و ابرا خیلی قشنگ بودن اما مکان مناسبی برای عکس گرفتن نبود:"/ با بدبختی روی لبه پنجره وایسادم و عکس گرفتم. نتیجه هم شد چیزی که اینجا میبینین(واقعا خیلی خوب نشد:"/ ولی خب بازم قشنگن ابرا*-*) 

برای دیدن با اندازه اصلی بزنید روی عکس:)


*با مامانم یکم آهنگ گوش دادیم:) 
*با داداشم یکم با گوشی بازی کردیم(یعنی من بازی کردم داداشم نگاه کرد•-•) 
*با مامان خمیر درست کردیم که اگه بشه فردا پیتزا درست کنیم^-^هاها


بد:
*بازم سردرد داشتم
*میخواستم یکم بنویسم ولی حوصلم نشد
*میخواستم بعضی قسمتای ناروتو که چیز خاصی ندارن رو حذف کنم ولی بازم حوصلم نشد

*potplayer یه جورایی تغییر کرده و این خیلی رو مخمه:"/T-T
*لپ تاپم هنگ کرد و چیزایی که برای روز دوم نوشته بودم پریدن:") 
*احساس میکنم چند تا چیز دیگه هم بودن ولی یادم نمیاد چی. هاها

 سخنی به من فردا: خواهشا یادت نره اون قرصای کوفتی رو قبل از صبحانه بخوری. شاید سردرات بهتر شدن و کمتر اذیت شدی

  • 𝑨𝒌𝒆 𝑴𝒊
  • سه شنبه ۱۲ مرداد ۰۰
با سلام خدمت بازدید کننده گرامی
صاحب این وبلاگ ترجیح میدهد در غارش محو شود و در صحبت کردن چندان ماهر نیست؛ اما تصمیم گرفت که گاهی اوقات نوشته ها و روزمرگی هایش را به اشتراک بگذارد.
بخش نظردهی این وبلاگ غیرفعال است؛ اما اگر صحبتی بود میتونید به صورت خصوصی بگید♡︎
لطقا تنها در صورتی دنبال کنید که پست ها رو میخونید. با تشکر
نکته: با انتخاب رنگ مشکی برای قالب وبم نه میخواستم بگم که خیلی شاخ و خفنم و نه میخواستم بگم که افسردم. صرفا چون بهم آرامش میده مشکیه
𝐵𝑖𝑟𝑡ℎ𝑑𝑎𝑦: 𝟿𝟿/𝟿/𝟸𝟹
𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫𝐬