تابستون و خنکی کولر که دقیقا روی میزم تنطیمه، حس نوستالژی میده

وقتایی بود که چهارزانو روی صندلی مینشستم و توی اون گفتینوی بنفش کل روز رو با هم حرف میزدیم

اهنگ History Of Violence و ناهار خوردن های پشت لپ تاپ و در حال چت کردن، کلی انیمه دیدن

الان که بهش فکر میکنم خیلی حس عجیبی داره، و خیلی محشره

من عاشق اون موقعم

آره، خیلی تباه بودم ولی خیلی هم خوشحال بودم

هممون خوشحال بودیم

الانم خاطرات من رو خوشحال میکنن، هر چند قرار نیست دوباره تکرار شن


قراره به زودی اتفاقاتی که این مدت برام افتادن رو هم بنویسم و هیجان زدم:) ایگنور نکنید