یه روز نه چندان عادی تو یوکوهاما...
البته
ما روز عادی نداریم، همه ی روزا پر از رمز و راز و قتله، مخصوصا توی این شهر، جایی که مافیا بهش حکومت میکنه
یه روز نه چندان عادی تو یوکوهاما...
البته
ما روز عادی نداریم، همه ی روزا پر از رمز و راز و قتله، مخصوصا توی این شهر، جایی که مافیا بهش حکومت میکنه
قبلنا اینجوری بودم که: عمرا یه روز بدون یه عالمه کار کردن با لپ تاپم سر کنم
ولی الان یه جوری با درسا و امتحانا مورد عنایت قرار گرفتم که نهایت کار کردنم باهاش یه پرینت گرفتن میشه:)
حتی با گوشیمم کاری نمیکنم--
*Pain
پ.ن:چندتا انیمه کوتاه یا سینمایی بهم معرفی نمیکنید تا وقتی سرم خلوت شد ببینم؟T-T
پ.ن2: این محو شدن پروفایلم رو چیکار کنم درست شه:)))؟
1- صحبت کردن با دوستای مجازی ای که از هزار تا تو دنیای واقعی بهترن و بی نهایت دوستشون دارم:))
2- دوباره صمیمی شدن با حورا:)
3- خیال پردازی و ساختن کلی سناریو توی ذهنم~
4- "اگه خواستی منفجر شی بیا پیش خودم با هم منفجر شیم"
5- دریافت این عکس از ایزانامی:)
6- دیدن بقایای وب میهن بلاگمون:)) *کلیک*
7- اینکه تصمیم گرفتم بر طبق علاقه خودم برم فنی حرفه ای~
8- وقتی فیکای آیلی سنپای رو میخوندم :")
9- "میدونم سخته، میدونم غیر ممکن به نظر میاد، ولی این بارو سنپایت پشتته"
10-امید به اینکه حال مامانم بهتر میشه?
11- کامبک مونبیول :))
12- تلاش کردم که دوباره یکم بنویسم و تونستم:)))
13- وقتی کتاب No Longer Human رو پیدا کردم
14- ناروتو دیدن
15- تایید شدن فصل چهار بانگو بعد از مدت هاااT-T
16- اینکه ده تا لبخند و حتی بیشتر بوده:)
با سلام
این سری پست ها از اونایی هستن که هیچ سر و تهی ندارن، فاقد هرگونه ارزش ادبی می باشند و صرفا جهت ثبت اتفاقات هستند